خاطره یک روز در خوابگاه 1401/07/21_مهسا جعفری

ساعت 4:30صبح با صدای هم اتاقیم از خواب بیدار شدم،با چشمانی خواب آلود و تار از تخت بلند شدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم تاوضو بگیرم. بعد از گرفتن وضو به اتاق برگشتم و چادر نمازم را به سر کردم و کنار دوستان نماز صبح خواندم. بعد از  خواندن نماز دوباره به تخت خوابم برگشتم و خوابیدم. ساعت 7صبح از خواب بیدار شدم و با دوستم که قصد داشت به شهر خود برود خداحافظی کردم و بعد به حمام رفتم. بعد از اتمام حمام به اتاق آمدم و در کنار دوستان نشستم و صبحانه کره و مربا خوردم. پس از خوردن صبحانه لباس هایی را که شسته بودم برداشتم و با خود به حیاط بردم و در پشت اتاقمان روی طناب انداختم.

بر روی تخت خود نشستم و در حالی که مشغول گوش دادن آهنگ بودم، دفترم را باز کردم تا تکلیفی را که استاد کدخدایی به ما داده بود را بنویسم.

ساعت 11:30با شنیدن صدای اذان ظهر از روی تخت بلند شدم و به سرویس بهداشتی رفتم تاوضو بگیرم و بعد از گرفتن وضو چادر رنگیم را پوشیدم و نمازم را خواندم. با اتمام نماز به پیش دوستم رفتم تا در مورد نظریه های یادگیری در اینترنت سرچ کنیم و مطالبی را که نیاز داشتیم  برای خودمان یادداشت کردیم. 

ساعت 12برای صرف ناهار به سلف رفتیم، ناهار چلومرغ خوردیم و بعد از صرف ناهار ظرف خود را شستیم و به اتاق برگشتیم و با دوستان به آماده کردن بسته بندی هایی که حاوی دو نوع شکلات و حدیثی از پیامبر(ص) و امام صادق (ع) برای جشن امشب مشغول شدیم. 

ساعت 17:30با شنیدن صدای اذان وضو گرفتم و نماز خواندم. بعد از اتمام نماز، آماده شدم و به همراه دو نفر ازدوستان به بیرون از خوابگاه رفتیم تا کمی خوراکی و میوه بخریم، پس از خرید به خوابگاه برگشتیم و به نمازخانه که محل برگزاری جشن بود رفتیم. جلوی در نمازخانه ما را با شربت و شیرینی پذیرایی کردند بعد از خوردن شربت و شیرینی به نمازخانه رفتیم و نشستیم شروع جشن با خواندن قرآن و مولودی آغاز شد و در آخر هم حاج آقا رمضانی کمی سخنرانی کردند و مسابقه کوچکی بین دانشجویان برگزار کردن و به همشان کادو دادند. بعد از پایان جشن به سلف رفتیم و شام کباب خوردیم. بعد از شام به اتاق برگشتیم لامپ اتاق را خاموش کردیم تا فیلم ترسناک آماده ای یا نه را نگاه کنیم در وسط های فیلم سر صحنه های جذاب دوستان اتاق کناری که می دانستند ما داریم فیلم ترسناک نگاه  می کنیم می‌آمدند در اتاق را میزدند و فرار می کردند من تصمیم گرفتم برای آنکه آنها را بترسانم که اگر یک وقت بیایند داخل اتاق آنها را بترسانم روی تخت خودم نشستم و موهایم را باز کردم و جلوی صورتم ریختم منتظر نشستم تا آنها بیایند داخل و بترسانمشان اما شانس آوردند و نیامدند. آنها می‌آمدند و فقط در می زدند یکی از دوستان سریع بلند شد و در را باز کرد و جیغ زد و اونیکه که جلوی در بود ترسید و جیغ زد. پس از اتمام فیلم ساعت 12شب خوابیدم. 

اپلیکیشن سفره ایرانی

اپلیکیشن سفره ایرانی ساخته شده با برنامه اپ ادیتور(مهسا جعفری)

 

لینک دانلود اپ: 

https://panel.appeditor.ir/exports/apk/VBAwoJ.apk

فواید روزه گرفتن-ساخته شده با برنامه AVS(مهسا جعفری)

لینک فایل پروژه:

https://s26.picofile.com/file/8458065600/avs_roze.vep.html

قصه دیجیتال خرگوش و لاک پشت-ساخته شده با برنامه inshot(مهسا جعفری)

یک روز برفی

بارش برف در بیرجند حال و هوای شهر را عوض کرد وآسمان آبی رابه آسمانی سفید و مه آلود تبدیل کرد